آیا شرّ و مصیبت از طرف شیطان است، (سوره‌ی 38 آیه‌ی 42)؟ یا از خود ماست، (سوره‌ی 4 آیه‌ی 79)؟ یا از طرف الله، (سوره‌ی 4 آیه‌ی 78)؟

 

آیات مطرح در شبهه

1ـ «وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ‏» [ص/41]

«‏(ای محمّد!) خاطر نشان‌ساز (سرگذشت) بنده ما ایّوب را، بدان گاه که پروردگار خود را به فریاد خواند و گفت: اهریمن مرا دچار رنج و درد کرده است (و سخت زار و نزار و بیمارم).‏»

2ـ «مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَکَفَى بِاللّهِ شَهِیداً ‏» [نساء/79]

«‏(ای پیغمبر!) آنچه از خیر و خوبی (از قبیل: رفاه و نعمت و عافیت و سلامت) به تو می‌رسد، از (فضل) خدا (بر تو) است‌؛ و آنچه بلا و بدی (از قبیل: سختی و بیماری و درد و رنج) به تو می‌رسد از خود تو است (و به سبب قصور و گناهی است که مرتکب شده‌ای). ما شما را به عنوان پیغمبری برای (هدایت همه) مردم فرستاده‌ایم، و کافی است که خداوند گواه (بر تبلیغ تو و پذیرش یا عدم پذیرش آنان) باشد.»

3ـ «أَیْنَمَا تَکُونُواْ یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِکَ قُلْ کُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً » [نساء/78]

«‏هرکجا باشید، مرگ شما را در می‌یابد، اگرچه در برج‌های محکم و استوار جایگزین باشید. (این ترسویان منافق) اگر خیر و خوبی (از قبیل پیروزی و غنیمت) بدیشان رسد، می‌گویند: این از سوی خدا است‌؛ و اگر بدی و مصیبتی (از قبیل خشکسالی و شکست) بدیشان رسد، می‌گویند: این از (شوم و نامبارکی) تو است! (بدانان) بگو : همه (آنچه از خوبی و بدی به شما می‌رسد) از سوی خدا است (و برابر قضا و قدر حق تعالی و بر پایه نظام علّت و معلول انجام می‌پذیرد). این مردمان را چه شده است که سخن نمی‌فهمند (و منطق سرشان نمی‌شود؟).»

 

مفهوم آیات:

1ـ در آیه‌ی (41) سوره‌ی ص، خداوند اشاره به بیماری حضرت ایّوب(ع) می‌کند، که از نظر مفسّرین حضرت ایّوب(ع) علاوه بر این‌که تمام دارایی و اولادش را از دست داده؛ بیماری جسمی او را رنج می‌دهد. و پروردگار را مورد ندا قرار می‌دهد «مَسَّنی الشَیطانُ» اهریمن مرا دچار رنج و عذاب نموده است. حضرت ایّوب(ع) این رنج و عذاب را به «شیطان» نسبت می‌دهد.

2ـ امّا در آیه‌ی (79) سوره‌ی نساء، خداوند انسان را در مقابل عملکردش مسؤول می‌داند، و به انسان هشدار می‌دهد که هر بلاء و بدی «سیّئه» به او می‌رسد، خودشان مسؤول است. لذا اینجا خداوند مسؤولیت گرفتاری و رنج انسان‌ها را به خودش نسبت می‌دهد؛ تا هر کسی پاسخ‌گو در مقابل عملکرد خویش باشد.

3ـ امّا در آیه‌ی (78) سوره‌ی نساء، خداوند برای دفاع از شخصیّت پیامبر(ص) در مقابل افراد ضعیف الأیمان، «سیّئه» را به ذات خودش نسبت می‌دهد. و پیامبر را تبرئه می‌کند؛ که مصیبت‌ها وارده از شومی و نامبارکی تو نیست، و این گونه نیست که اطرافیان می‌پندارند، و بعضی از رخدادها از مصدر اراده‌ی مطلق صورت گرفته و اراده‌ی انسان در آن فاقد نقش و کارایی است.

 

مقدمه

با توجّه به مفهوم آیات، سه رویکرد متفاوت در مقابل مصائب به چشم می‌خورد، در آیه‌ی (41) سوره‌ی ص، حضرت ایّوب(ع) در شکوائیه‌ی خویش در حضور پروردگار، رنج و عذاب را از اهریمن می‌داند، در صورتی که در آیه‌ی (79) سوره‌ی نساء، انسان در مقابل هر مصیبتی خودش مسؤول است؛ چون خداوند خیر و حسنات را برای انسان مدّنظر داشته، نه شرّ و سیئات را، در همان حال در آیه‌ی (78) سوره‌ی نساء، خداوند مسؤولیت سیّئات را برعهده می‌گیرد. بنابراین از نظر منتقد سه رویکرد متفاوت نسبت به مصائب و سیئات، دوگانگی و «تناقض» در آیات قرآن را می‌رساند. حال شأن نزول و تفسیر آیات را مورد بررسی قرار می‌دهیم؛ تا دریابیم آنچه را که منتقد تصور می‌کند «تناقض» در آیات است، یا اینکه ایشان دچار تناقض بینی در آیات شده‌اند.

 

پاسخ به شبهه:

1ـ دو نیروی «علم و اراده» که در انسان وجود دارد، از ویژگی‌های ممیّزه‌ی انسان از سایر مخلوقات، خاصتاً حیوانات می‌باشد. اراده به انسان قدرت انتخاب می‌بخشد و «مختار» بودن و «مسؤول» بودن در مسیر حرکت انسان در راستای کمال، در طول هم قرار می‌گیرند. یعنی انسان ابتدا مختار است، و سپس مسؤول، امّا در روند حرکت انسان دو دایره وجود دارد، یکی دایره‌ی «اراده‌ی خداوند»، و دیگری دایره‌ی «اراده‌ی انسان»، اراده‌ی انسان جزئی از اراده‌ی الهی است، و زیرمجموعه‌ی آن است، امّا به صورت مستقل عمل می‌کند. احتمالاً این پرشی به ذهن متبادر گردد مگر ممکن است، زیرمجموعه‌ای مستقل از کل آن مجموعه عمل کند؟ در جواب می‌توان گفت بله! اراده‌ی انسان همانند بودجه‌ی مملکتی که اختصاص به بخشی محدود داده می‌شود، جزئی از کل بودجه مملکتی، می‌باشد. و مستقل هزینه می‌شود. هر فردی اراده‌ی خویش را از اراده‌ی مطلق الهی دریافت نموده و در بکارگیری آن آزاد می‌باشد، با این وصف، برخلاف مختار بودن و مسؤول بودن که در «طول» هم قرار دارند، در تقابل در اراده، اراده‌ی خداوند و اراده‌ی انسان در «عرض» قرار دارند، و این زیر بنایی برای نظریه‌ی مختار بودن انسان است. آیه‌ی (7) سوره‌ی زمر این پیام را ابلاغ می‌کند. امور کلان و کلی در نظام هستی در دایره‌ی اراده‌ی کلی و مطلق الهی صورت می‌گیرد، و اراده‌ی انسان در آن نقش و کارایی ندارد؛ همانند سیاست کلان مملکتی است، که خارج از اراده‌ی تک‌تک شهروندان، برعهده‌ی مدیریت کلان کشور است. و «قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللهِ» در آیه (78) سوره‌ی نساء اشاره به این مبحث است. امّا اراده‌ی انسان، آن بخشی از مدیریت فردی است که او مختار در «تدبیر و اجرا» است، و در مقابل مسؤول در مقابل عملکرد خویش است، و «فَمِنْ نَفْسِکَ» در آیه (79) سوره‌ی نساء اشاره به این نکته دارد، پس دو آیه مطرح در طرح نقد منتقد، اشاره به این دو دایره ارادی الهی و ارادی انسانی است، که منتقد یا قادر به تفکیک این دو اراده نبوده، یا قادر به پذیرش آن‌ها.

2ـ در قبال اراده‌ی مستقل که انسان از آن بهره‌مند بوده، و در عرض اراده‌ی‌ الهی، عمل گرایانه کاربردی می‌شود، خداوند ابزار معرفت درونی «بَصَر»، «سَمْع» و «فُؤاد» را به انسان بخشیده، نیروی عقل و هدایت‌گر درونی را به او عطا کرده، و در خارج از وجود او پیامبران را به عنوان هدایت‌گر خارجی و راهنما فرستاده، و سرانجام مجموعه مقررات «بایدها و نبایدها» در قالب شریعت برای انسان نازل کرده است، که از طرفی شیوه‌ی حرکت در مسیر تکامل را همانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی، قرار داده، تا گام به گام سرعت، حرکت و خطرات مسیر حرکت را به او نمایاند، و از طرفی دیگر ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها، «حسنات» و «سیّئات» و یا «حُسن» و «قُبح» که عقل قادر به تشخیص آن‌ها نیست، برای انسان محرز و آشکار نموده است. در مقابل این مجموعه خدمات ارائه شده در دایره‌ی اراده فردی مختار و مسؤول است، و هر «سیّئه‌ای» را که انجام دهد در مقابل آن مسؤولیت دارد، و در صورت تخلف مشمول جریمه می‌شود. و هر حسنه‌ای را که انجام می‌دهد، از پاداش آن بهره‌مند است.

3ـ «حسنه» و «سیّئه»، خیر و شرّ، که در آیات مطرح شده‌اند، همگی مخلوق خداوند هستند، زیرا هیچ مخلوقی در نظام هستی خارج از دایره‌ی خلقت الهی و اراده‌ی مطلق او نیست، و قرآن به صراحت آن را بیان کرده است.

«اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ‏» (زمر/62)

«‏ خدا آفریدگار همه چیز است و همه چیز را می‌پاید و مراقبت می‌نماید.»

ذات حسنه و سیّئه، بیانگر دو جهت مختلف، و دو مسیر کاملاً جدا و متضاد هستند، امّا نظام خلقت بر اساس این زوجیت، «حسنه و سیّئه»، «مثبت و منفی» استوار است، و وجود آن‌ها یک ضرورت اجتناب ناپذیر است، و اصلاً پایه تداوم نظام خلقت است، همانند مثبت و منفی در ریاضی اساس محاسبات است، نظام خلقت هم از همین قانون پیروی می‌کتد، امّا در محور مختصات ریاضی، مثبت و منفی درست است در روی یک محور مختصات ترسیم می‌شوند، ولی در دو جهت کاملاً متفاوت هر کدام به سوی بی‌نهایت مثبت و منفی حرکت می‌کنند، عالم حسنات و سیّئات هم از این قاعده بهره می‌گیرند. امّا هر دو مخلوق، یک منشأ و مصدر دارند، آن هم خداوند است. چون نظام زندگی، نظام امتحان و آزمایش است. دایره‌ی تکلیف الهی در این مورد برای انسان در راستای اخذ و دست یابی به حسنات، داوری از سیّئات، تدوین قوانین بایدها و نبایدها، ارسال پیامبران، استعداد تشخیص، و بعضاً توانایی ترجیح به انسان، همه‌ی این‌ها حمایت خداوند از انسان است، لذا خداوند «حسنات» را به خودش نسبت می‌دهد همچنان‌که در آیه‌ی (79) سوره‌ی نساء آمده است. بنابراین خداوند ضمن این‌که خالق «سیّئات» هم هست، امّا مدافع و طرفدار حسنات بوده و از سیّئات بیزاری جُسته و انجام آن را به انسان نسبت می‌دهد. در واقع خداوند توسعه دهنده «حسنات» است. امّا مخلوق دیگری در نظام خلقت رسالت و مسؤولیت او، نشر سیّئات است، تا همچنان‌که در محور مختصات نظام خلقت مثبت به سمت بی‌نهایت در حرکت است، منفی هم همان روند را طی کند، و مسؤولیت آن بر عهده «شیطان» است.

«قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ‏» (حجر/39)

«‏گفت: پروردگارا! به سبب این که (به خاطر این انسان) مرا گمراه ساختی، (معاصی و اعمال زشت را) در زمین برایشان می‌آرایم و جملگی آنان را گمراه می‌نمایم.»

«قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ‏» (ص/82)

«‏گفت: به عزّت و عظمتت سوگند که (در پرتو عمر جاویدان و تلاش بی‌امان) همه آنان را گمراه خواهم کرد.»

در جایی که حضرت ایّوب(ع) آن را به شیطان نسبت داده است، هر چند در اساس رنج وارده، مخلوق الهی است، ولی شیطان در تحقق آن در حوزه‌ی اراده‌ی ایّوب(ع)، نقش آفرینی می‌کند. آنجایی که مفسران گاهی آن را به شیطان، و گاهی می‌گویند ایّوب(ع) از باب ادب بر موضوع وارد شده‌اند، امّا موضوع به خداوند برمی‌گردد، زیرا نتیجه‌ی خلقت اوّلیه تمام امور به خداوند برمی‌گردد، ولی تحقق «شرّ» به عامل توسعه‌ی آن «ابلیس»، منتهی می‌شود. پس مفسران به خطا نرفته و دقیق موضوع را بیان کرده‌اند.

4ـ امّا سه دایره‌ی «مصیبت» مطرح در سه آیه، با توجّه به توضیحات داده شده در خلال بحث و تفسیر آیات، بیانگر سه اراده‌ی مستقل است:

الف ـ مصیبتی که مبتنی بر اراده‌ی کل و مطلق الهی است، خارج از دایره‌ی اراده‌ی انسان بوده و روند نظام هستی مقتضی آن است، خداوند آن را به خودش نسبت می‌دهد، و با قید «قُلْ کُلٌّ مِنْ عِندِ اللهِ» مسؤولیت را از انسان سلب می‌کند.

ب ـ مصیبتی که مبتنی بر اراده‌ی فردی انسان است، با توجّه به دو نیروی «علم و اراده» در انسان، مختار بودن او را تجلّی می‌بخشد و انسان در مقابل تمام اعمال اراده‌ی خویش مسؤول و پاسخ‌گو می‌باشد و قید «فَمِنْ نَفْسِکَ» واگذاری مسؤولیت به انسان را می‌رساند.

ج ـ مصیبت سوّم، مبتنی بر اراده‌ی یکی دیگر از مخلوقات خداوند، به نام «شیطان» است. که آن هم برگرفته از اراده‌ی کل و مطلق الهی است.

«‏ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ‏* قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ » (ص/82-79)

«‏گفت: پروردگارا! (حال که چنین است) پس تا روزی مرا مهلت بده و ممیران که مردمان دوباره زنده می‌گردند (و رستاخیز شروع می‌شود). ‏‏فرمود: تو از مهلت داده‌شدگانی (و تا پایان جهان زنده می‌مانی). ‏‏تا روز زمان معیّن (که پایان عمر جهان و سرآغاز قیامت است). ‏‏گفت: به عزّت و عظمتت سوگند که (در پرتو عمر جاویدان و تلاش بی‌امان) همه آنان را گمراه خواهم کرد.»

امّا این مخلوق با اراده (شیطان) یک تفاوت عملکردی با انسان دارد؛ و آن هم این است، انسان در بین دو نیروی «تقوا و فجور» قرار گرفته و قادر به کسب هر دو نیروی تقوا و فجور، یا حسنات و سیّئات می‌باشد، که اگر دنباله‌روی از دستور و قوانین الهی را سر لوحه‌ی امور خویش قرار دهد، در مسیر تقوا و حسنات گام برداشته، و اگر از مسیر هدایت الهی منحرف شد، طعمه‌ی توطئه‌ی شیطانی شده و ثمره‌ی پیروی از او «فجور و سیّئات» است. امّا شیطان مطلقاً دارای یک استعداد بوده آن هم شرّ است، و هیچ زمینه‌ای از اصلاح در ذات او وجود ندارد.

«قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ * قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ * إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ » (حجر42-39)

«گفت: پروردگارا! به سبب این که (به خاطر این انسان) مرا گمراه ساختی، (معاصی و اعمال زشت را) در زمین برایشان می‌آرایم و جملگی آنان را گمراه می‌نمایم. ‏ مگر بندگان گزیده و پاکیزه تو از ایشان. (که چون دلهایشان به یاد تو آباد است، تلاش من در حق آنان بر باد است). ‏‏فرمود: این (خلوص بندگان راستین) طریقه درستی است که دقیقاً راه به سوی من دارد، (و حفظ ایشان از گمراهی ، شیوه صحیحی است که من آن را بر عهده گرفته‌ام). ‏‏بی‌گمان تو هیچ گونه تسلّط و قدرتی بر بندگان من نداری، مگر آن گمراهانی که (به وسوسه تو گوش فرا بدهند و) به دنبال تو راه بیفتند.»

 

شرح تفصیلی آیات :

«وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ‏» [ص/41]

1ـ واژه‌ی «نُصُبْ» به معنی رنج، مشقت و به تنگ آمدن است. (1) امّا این رنج و مشقتی که حضرت ایّوب(ع) را آزار داده است، رأی از منظر مفسران ضمن همسویی، متفاوت‌ می‌باشد. امام فخررازی می‌فرماید: رنج و عذاب مطرح در آیه بیانگر دو نوع رنج است: یکی غم و اندوه به سبب زوال نعمت‌ها، و دیگری درد شدید جسمی، به همین خاطر خداوند را مورد نداء قرار می‌دهد. هر چند رنج حاصل از زوال نعمت‌ها و درد جسمی نتیجه‌ی امر و فعل الهی است، چون بدون اجازه خداوند هیچ خیر و شرّی به انسان نمی‌رسد، امّا «عذاب» مذکور در آیه از ناحیه شیطان است، که نتیجه‌ی القاء وسوسه‌های است، که در فکر و اندیشه‌ی ایّوب(ع) ایجاد می‌نمود؛ و به آیه‌ی (22) سوره‌ی ابراهیم استناد می‌کند. (2)

«وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ » [ابراهیم/22]

«‏و اهریمن (سر دسته کفر و ضلال) هنگامی که کار (حساب و کتاب) به پایان رسید (و بهشتیان آماده بهشت و دوزخیان آماده دوزخ شدند، خطاب به پیروان بدبخت خود) می‌گوید: خداوند (بر زبان پیغمبران) به شما وعده راستینی داد (که فرمانبرداران را پاداش و نافرمانبرداران را پادافره خواهم داد، و بدان وفا کرد) و من به شما وعده دادم (که ثواب و عقاب و بهشت و دوزخی در میان نیست ) و با شما خلاف وعده کردم (و دروغ گفتم) و من بر شما تسلّطی نداشتم (و کاری نکردم) جز این که شما را دعوت (به گناه و گمراهی) نمودم و شما هم (گول وسوسه مرا خوردید و) دعوتم را پذیرفتید. پس مرا سرزنش مکنید و بلکه خویشتن را سرزنش بکنید. (امروز) نه من به فریاد شما می‌رسم و نه شما به فریاد من می‌رسید. من (امروز) از این که مرا قبلاً (در دنیا برای خدا) انباز کرده‌اید، تبرّی می‌جویم (و آن را انکار می‌کنم). بی‌گمان کافران عذاب دردناکی دارند.»

امّا صاحب تفسیر کشّاف، در پاسخ به رنج و عذاب دو نظریه را بیان می‌کند؛ که تا حدودی تشابه تفسیری با رأی امام فخررازی دارد:

الف ـ از آن روی که شیطان به ایّوب(ع) وسوسه القاء می‌کند، و ایّوب(ع) از او اطاعت نموده و این کار سبب رنج و عذاب او گردیده است.

ب ـ ایّوب(ع) رنج و عذاب را به شیطان نسبت داده، تا رعایت ادب را نموده باشد، در حالی که جز خداوند کسی توانایی و قدرت انجام عذاب و رنج را ندارد.(3)

تفسیر المیزان ضمن تأیید نظریه کشّاف، از معصومین دفاع می‌کند و این گونه اظهار رأی می‌کند: ظاهراً مراد از «مسّ شیطان» این است که ایّوب(ع) می خواهد رنج و عذاب را به نحوی از سببیّت و تأثیر، به شیطان نسبت دهد. در این جا این اشکال پیش می‌آید که یکی از گرفتاری‌های ایّوب(ع) «مرض» جسمی او بوده و مرض علل و اسباب عادی و طبیعی دارد، چگونه آن جناب (ایّوب (ع)) مرض خود را به شیطان نسبت داده؟ جواب این اشکال آن است که این دو سبب یعنی «شیطان» و «عوامل طبیعی» دو سبب در عرض هم نیستند، تا در یک مسبب جمع نشوند، و مرض را به هر دو نسبت داد، بلکه دو سبب در طول هم هستند. سپس اضافه می‌کند. عصمت انبیاء (ع)، مصونیت آنان در مقابل وسوسه‌های شیطانی و (اضلال شیطان) است، امّا در غیر (اضلال)، دلیلی بر تسلط شیطان بر آنان نیست، و به آیه‌ی (63) سوره‌ی کهف استناد می‌کند.

«قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً ‏» [کهف/63]

«‏(خدمتکارش) گفت: به یاد داری وقتی را که به آن صخره رفتیم (و استراحت کردیم)! من (بازگو کردن جریان عجیب زنده شدن و به درون آب شیرجه رفتن) ماهی را از یاد بردم (که در آنجا جلو چشمانم روی داد!). جز شیطان بازگو کردن آن را از خاطرم نبرده است. (بلی! ماهی پس از زنده شدن) به طرز شگفت‌انگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت.‏»

در تکمیل تفسیر آیه به این نکته اشاره می‌کند و می‌گوید: ما نمی‌گوییم ممکن است شیطان چنین تصرف‌هایی در دل‌های معصومین ایجاد کند؛ معتقدیم که هر جا چنین تصرف‌هایی بکند به اذن خداوند می‌کند، به این معنا که خداوند جلودار تصرف شیطان نمی شود؛ تا با این کار صبر و حوصله عبدی را آزموده و او را امتحان نماید. (4)

اغلب مفسران رنج و عذاب مطرح در آیه را وسوسه‌های «شیطان» تفسیر کرده‌اند، امّا وسوسه‌ها در دو زاویه ایجاد رنج و عذاب ایّوب(ع) را فراهم کرده است:

الف ـ عدّه‌ای از مفسرین وسوسه‌های شیطان را مأیوسی ایّوب(ع) از رحمت خداوند و ترغیب او برای جزع و فزع تلقی نموده اند. (5)

ب ـ بعضی از مفسران، رنج و عذاب ایّوب(ع)، حاصل وسوسه شیطان به اطرافیان از ایّوب، به ویژه همسرش می‌دانند. چون با این کار اهریمن از طرفی قصد فاصله گرفتن اطرافیان ایّوب می‌شود، و از طرف دیگر شیطان به اطرافیان چنین القاء می‌کرد اگر ایّوب(ع) عبد محبوب خداوند بود، به چنین دردی گرفتار نمی‌آمد. (6)

در نتیجه‌گیری بحث در می‌یابیم که کسانی چون «زمخشری، و قرطبی» خداوند را خالق خیر و شرّ می‌دانند، امّا اینکه ایّوب(ع) آن را به خداوند نسبت می‌دهد از باب ادب می‌باشد، قرطبی برای نظریه خویش استناد به فرموده‌ی پیامبر(ص) می‌کند که فرمود:

«و الخَیرُ فِی یَدَیْک وَ الشَرُّ لَیْسَ إِلَیْکَ»

«خیر و نیکی در دستان توست، و تو دور از هر گونه شرّ هستی»

و به این گونه نگرش در باور توحیدی ابراهیم(ص) اشاره می‌کند که مرض را به خودش نسبت می‌دهد، و شفا یافتن را به خداوند. (7)

« وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ‏ »[شعراء/80]

«و هنگامی که بیمار شوم او است که مرا شفا می‌دهد.»

سایر مفسرین، شرّ حاصل از وسوسه را که سبب رنج و عذاب ایّوب(ع) را فراهم کرده بود، به شیطان نسبت می‌دهند. بنابراین نتیجه‌ می‌گیریم، خیر و نیکی از خداوند است، و هر چند که خداوند خالق شرّ است، امّا عامل نشر و ارسالش «شیطان» است، و او هم مخلوق خداوند می‌باشد.

2ـ «‏ أَیْنَمَا تَکُونُواْ یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِکَ قُلْ کُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً» [نساء/78]

«‏هرکجا باشید، مرگ شما را در می‌یابد، اگرچه در برج‌های محکم و استوار جایگزین باشید. (این ترسویان منافق) اگر خیر و خوبی (از قبیل پیروزی و غنیمت) بدیشان رسد، می‌گویند: این از سوی خدا است‌؛ و اگر بدی و مصیبتی (از قبیل خشکسالی و شکست) بدیشان رسد، می‌گویند: این از (شوم و نامبارکی) تو است! (بدانان) بگو : همه (آنچه از خوبی و بدی به شما می‌رسد) از سوی خدا است (و برابر قضا و قدر حق تعالی و بر پایه نظام علّت و معلول انجام می‌پذیرد). این مردمان را چه شده است که سخن نمی‌فهمند (و منطق سرشان نمی‌شود؟).»

از معنی «حَسَنه» و «سَیّئه» در آیه‌ی فوق درمی‌یابیم که چه اندازه اراده‌ی انسان در ظهور و بروز عملکردش مؤثر است. امام فخررازی در تفسیر این آیه «حسنه» را به پیروزی بر دشمنان، و بدست آوردن غنیمت تفسیر می‌کند، و «سیّئه» را به شکست و کشتن بدست دشمن.(8) صاحب المنار هم تفسیر مشابه با امام فخررازی برای «حسنه» و «سیّئه» ارائه می‌دهد، می‌گوید: «حسنه» در آیه، به معنی نعمت‌هایی همانند: حاصلخیزی، باروری زمین، باغات و غرق شدن در نعمت و هم‌چنین پیروزی بر دشمن و بدست آوردن غنیمت است، که همگی نشانه، از اکرام خداوند نسبت به بندگانش است، امّا «سیّئه» به معنی شکست در جنگ کشته شدن، زخمی شدن و اسارت است. که انسان‌های ضعیف الأیمان، منافقان و یهودیان آن را به پیامبر نسبت می‌دادند.(9) در این آیه، کسانی که از ایمان بهره کافی نبرده و به ضعف ایمان گرفتار آمده؛ و هم‌چنین منافقان و یهودیان در راستای تضعیف رهبری و مدیریت پیامبر اسلام(ص) برآمده و با طرح این‌گونه مسائل، خداوند در دفاع از شخصیت پیامبر(ص) و اصلاح بینش و باور ضعیف الأیمان‌ها برخواسته و پیامبر(ص) را از بدشگونی تبرئه می‌کند. (10) در راستای اصلاح این‌گونه فکر و باور، اعلام می‌کند که تمام نعمات و بلایا از طرف خداوند است، زیرا او خالق و ایجاد کننده‌ی آنهاست و برپایه‌ی اسباب و سنت الهی، هر چیزی منتسب به سبب خاص خود، تجلی و بروز پیدا می‌کند.(11) زیرا حوادثی که این چنین، انسان در پیش آمدن آن‌ها نقشی ندارد، بلکه ناظر دستگاه آفرینش خداوند یکتا آن‌ها را نظم بخشیده و همه‌ی اشیاء در «وجود و بقاء» منقاد اویند، و انسان در آن‌ها فاقد نقش است. (12)

زیرا مدیریت نظام هستی به استثنای دو مخلوق مختار «انسان و جنّ» بر پایه تسخیر استوار است. و اراده‌ای غیر از اراده‌ی خداوند بر آنان حاکم نیست، و همگی در راستای هدف خاص در حرکت هستند. (13) چون حوزه‌ی اراده‌ی خداوند در چنین شرایطی میدان به اراده‌ی انسان نمی‌دهد و هر آنچه نقش آفرینی می‌کند اراده‌ی خداوند است، بنابراین «شکست و پیروزی»، «مرگ و حیات»، «قحطی و خشک‌سالی» و «افزایش باران و فراوانی نعمت» و غیره، همگی در گروه این اراده‌ی قاهر است و پیامبر نقشی در آن ندارد. و آن‌چه در نتیجه‌ی این اراده‌ی به شما می‌رسد، لازم است بدان خشنود باشید.

«مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‏ »[تغابن/11]

«‏هیچ واقعه و حادثه‌ای جز به فرمان و اجازه خدا رخ نمی‌دهد، و هر کس که به خدا ایمان داشته باشد، خدا دل او را (به ثبات و آرامش، و خوشنودی به قضا و قدر الهی می‌رساند و) رهنمود می‌گرداند، و خداوند از هر چیزی کاملاً آگاه است.»

«مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ ‏ »[حدید/22]

«‏هیچ رخدادی در زمین به وقوع نمی‌پیوندد، یا به شما دست نمی‌دهد، مگر این که پیش از آفرینش زمین و خود شما، در کتاب بزرگ و مهمی (به نام لوح محفوظ، ثبت و ضبط) بوده است، و این کار برای خدا ساده و آسان است.‏»

3ـ «مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَکَفَى بِاللّهِ شَهِیداً ‏» [نساء/79]

«‏(ای پیغمبر!) آنچه از خیر و خوبی (از قبیل: رفاه و نعمت و عافیت و سلامت) به تو می‌رسد، از (فضل) خدا (بر تو) است‌؛ و آنچه بلا و بدی (از قبیل: سختی و بیماری و درد و رنج) به تو می‌رسد از خود تو است (و به سبب قصور و گناهی است که مرتکب شده‌ای). ما شما را به عنوان پیغمبری برای (هدایت همه) مردم فرستاده‌ایم، و کافی است که خداوند گواه (بر تبلیغ تو و پذیرش یا عدم پذیرش آنان) باشد.»

3ـ امّا آیه‌ی فوق، حقیقتی را بیان می‌کند که با حقیقت آیه‌ی اوّل متفاوت است، آن حقیقت این است که خداوند برنامه‌ای را برای انسان تدوین نموده است؛ و او را در مسیر خیر و خوبی راهنمایی کرده است، و از شرّ و بدی برحذر نموده است، و در جهت کسب خیر و خوبی از کمک و حمایت یزدان بهره‌مند است. (14)

«وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ‏» [عنکبوت/69]

«‏کسانی که برای (رضایت) ما به تلاش ایستند و در راه (پیروزی دین) ما جهاد کنند، آنان را در راه‌های منتهی به خود رهنمود (و مشمول حمایت و هدایت خویش) می‌گردانیم، و قطعاً خدا با نیکوکاران است (و کسانی که خدا در صف ایشان باشد پیروز و بهروزند).‏»

در این آیه‌ی (79) سوره‌ی نساء در دایره‌ی «اراده» تصویری مختار از انسان را بیان می‌کند؛ که گویی در یک نمایشگاه مختار بودن را از شخصیت انسان رونمایی می‌کند، زیرا علاوه بر تدوین برنامه برای انسان، و بهره‌مندی از حمایت و راهنمایی خداوند، انسان دارای «علم و اراده» را بر سر دو راهی هدایت و گمراهی [نفع و ضرر، حسنه و سیّئه] قرار داده تا با اختیار خویش و بهره‌مندی از علم و اراده، آنچه را دوست دارد گزینش کند. و به انسان سه نیروی «بَصَر»، «سَمْع» و «فُؤاد» بخشیده که هر کدام در راستای وظیفه‌ی خویش در خدمت علم و اراده‌ی انسان می‌باشند. نیروی بَصَر، از عالم شهاده اطلاعات جمع‌آوری می‌کند، و نیروی قلب یا فؤاد به تجزیه و تحلیل آن‌ها می‌پردازد، و نیروی سَمْع «بایدها و نبایدها» را دریافت می‌کند.(15) نیروهای درونی «قلب» و ابزار معرفت بیرونی «بَصَر و سَمْع» در وجود انسان از یک طرف، برنامه‌ی تدوین شده و حمایت الهی از طرف دیگر، انسان را مختار در گزینش «حسنه و سیّئه» می‌کند. لذا انسان در مقابل عملکرد خویش مختار و مسؤول است. خداوند چنان برای «اراده‌ی» انسان میدان داده است؛ و در مقابل «کفر و شکر» انسان نسبت به خداوند، خداوند تنها به خشنودی و عدم خشنودی اکتفا نموده و جای اراده‌ی انسان، را نمی‌گیرد. آیه‌ی ذیل به صراحت این تعریف را برای اراده‌ی انسان بیان می‌کند.

«إِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ » (زمر/7)

«‏اگر کافر گردید، خدا بی‌نیاز از (ایمان و عبادت) شما است، و لیکن کفر را از بندگان خود نمی‌پسندد، و اگر (با انجام عبادت و طاعت خدا را) سپاسگزاری کنید، از این کارتان خوشنود می‌گردد. هیچ کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمی‌کشد (و گناهان دیگری را به گردن نمی‌گیرد). بعدها بازگشت همه شماها به سوی پروردگارتان خواهد بود و از چیزهائی که می‌کرده‌اید آگاهتان خواهد ساخت. چرا که او آگاه از اسرار و افکار نهفته در سینه‌ها است.‏»

خداوند بدون دلیل «سیّئه» را به انسان نسبت نمی‌دهد، زیرا خداوند «قدرت عمل» همراه با اختیار و اراده را به انسان بخشیده است. علاوه براین شعور فطری و توانایی در جلب منافع و دفع مضار، هم چنین قدرت ترجیح بعضی از مقاصد بر بعضی دیگر، برای بهره‌گیری و بهره‌مندی از «حسنات» به او بخشیده است. (16)

درست است که خداوند خالق «نفع و ضرر» بوده، ولی اسباب و سبب رسیدن به نفع و ضرر، هم از طرف خداوند خلق شده است، بنابراین انسان به ضرر «سیّئه» گرفتار نمی‌شود مگر به اراده‌ی خودش، چنانچه عدم رعایت مسائل بهداشتی، خوراک آلوده، افراط در خوردن و آشامیدن و غیره سبب مرض جسمی انسان می‌شود، بقیّه‌ی امور زندگی او هم از این گونه قوانین بهره‌مند هستند. چرا در این آیه خداوند «سیّئه» را به خودش نسبت نمی‌دهد؟ زیرا نه خداوند انجام دهنده‌ی آن است، و نه اراده‌ی آن را کرده است، و نه به انجام آن امر نموده است، و نه انسان را به سوی آن ترغیب می‌کند، و نه راضی به انجام آن . (17)

لذا هر انسانی در قبال عملکردش با علم و اراده، مسؤول است.

«إِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ »(زمر/7)

«‏اگر کافر گردید، خدا بی‌نیاز از (ایمان و عبادت) شما است، و لیکن کفر را از بندگان خود نمی‌پسندد، و اگر (با انجام عبادت و طاعت خدا را) سپاسگزاری کنید، از این کارتان خوشنود می‌گردد. هیچ کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمی‌کشد (و گناهان دیگری را به گردن نمی‌گیرد). بعدها بازگشت همه شماها به سوی پروردگارتان خواهد بود و از چیزهائی که می‌کرده‌اید آگاهتان خواهد ساخت. چرا که او آگاه از اسرار و افکار نهفته در سینه‌ها است.‏»

«وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ ‏» (شوری/30)

«‏ آنچه از مصائب و بلا به شما می‌رسد، به خاطر کارهائی است که خود کرده‌اید. تازه خداوند از بسیاری (از کارهای شما) گذشت می‌کند (که شما از آنها توبه نموده‌اید و یا با کارهای نیک آنها را از نامه اعمال زدوده و پاک کرده‌اید).»

نتیجه‌گیری:

به دلیل این‌که تمام «حسنات و سیّئات» خیرها و شرّها مخلوق خداوند هستند، نتیجه‌ می‌گیریم مصدر و منشأ آن‌ها یکی است، امّا بعضی برگرفته از اراده‌ی مطلق الهی، و بعضی به اراده‌ی مخلوق دیگر «انس و جنّ» واگذار شده است، و قسمتی از پروژه‌ی تکمیلی هستی به این دو مخلوق مختار واگذار شده. بنابراین نتیجه‌ می‌گیریم هیچ تناقضی در آیات مطرح در شبهه وجود ندارند آنچه منتقد مطرح نموده است، تناقض بینی ایشان است.

(والله أعلم)

 

منابع و مراجع:

  • تفسیر کبیر، امام فخررازی، المکتبه التوفیقیه، جلد/26 ص/195

ـ تفسیر المیزان، محمدحسین طباطبایی، جلد/17 ص/329

  • تفسیر کبیر، امام فخررازی، المکتبه التوفیقیه، جلد/26 ص/196
  • تفسیر کشّاف، علّامه زمخشری، مسعود انصاری، نشر ققنوس، سال 1389 جلد/4 ص/135
  • تفسیر المیزان، محمدحسین طباطبایی، جلد/17 ص/330-329
  • روح المعانی، سید محمود آلوسی البغدادی، دارالحدیث، 2005، جلد/22 ص 265

ـ داستان پیامبران، عفیف عبدالفتاح طبّاره، ابوبکر حسن‌زاده، نشر احسان، 1378، ص/321

ـ تفسیر کشّاف، علّامه زمخشری، مسعود انصاری، نشر ققنوس، سال 1389 جلد/4 ص/135

ـ تفسیر کبیر، امام فخررازی، المکتبه التوفیقیه، جلد/17 ص/329

  • تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب، دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال1387، جلد/5 ص/448

ـ ألأساس فی التفسیر، سعید حوّی، دارالإسلام، جلد/8 ص/4782

  • جامع الأحکام القرآن، محمدبن احمد قرطبی، دارالکتاب العربی، بیروت، 2007، جلد/6 ص/185
  • تفسیر کبیر، امام فخررازی، المکتبه التوفیقیه، جلد/10 ص/165
  • تفسیر المنار، رشید رضا، دارالفکر، بیروت، جلد/5 ص/267
  • تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب، دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال1387، جلد/2 ص/162
  • تفسیر المراغی، مصطفی مراغی، بیروت، جلد/5 ص/96
  • تفسیر المیزان، محمدحسین طباطبایی، جلد/5 ص/51
  • استاد ناصر سبحانی، درس گفنارهای قضا و قدر
  • تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب، دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال1387، جلد/2 ص/162
  • استاد ناصر سبحانی، درس گفنارهای قضا و قدر
  • تفسیر المنار، رشید رضا، دارالفکر، بیروت، جلد/5 ص/267
  • تفسیر کبیر، امام فخررازی، المکتبه التوفیقیه، جلد/10 ص/165